- صفحه اصلی
- درس های موفقیت
- ترس ها و ترديد ها، بزرگترین مانع مسیر موفقیت
ترس ها و ترديد ها،
ذهني بوده و بازدارنده هستند و يكي از بزرگترين دشمنان بشر بحساب مي آيند. ترس ، بازتاب افكار منفي ماست ، ترس سرمنشا تمام امراض ، ناكاميها و شكستهاست. علت پاره اي از ترسها و ترديدها ، مربوط مي شود به كمبود اعتماد به نفس ، كه در نتيجه، خود را كوچك و حقير ميشماريم و باور داريم كه آدم لايقي نيستيم و از عهده كاري كه در پيش رو داريم برنمي آييم، از سويي ديگر، به علت عدم خودباوري، ديگران را خيلي بالاتر، قويتر، و بزرگتر از آنچه هستند تصور ميكنيم.
ريشه ترس در نزد انسانها ، برميگردد به دوران اوليه كودكي ، والدين ندانسته و ناآگاهانه ، باورها و ديدگاههاي ناثواب، ناهنجار و منفي خود از قبيل : احساس ترس، ترديد، شكست، نالايقي و بي عرضگي و … را به كودكانشان منتقل ميسازند. در حقيقت فيلتري سياه و زيان آور در ذهن فرزندان خود نصب مي كنند كه از هر حادثه كه رخ دهد، برداشت منفي نمايند.
مادران و پدران، كه خود قرباني افكار ناهنجار والدين خويش بوده اند، فرزندان خود را قرباني افكار و انديشه هاي منفي و نا ثواب خويش مي كنند.
ترس از شكست:
بسياري از انسانها؛ از ترس شكست خوردن و تحت تاثير افكار منفي خود نمي توانند كارهاي جديد و سازنده و بزرگي را شروع كنند و يا در صورت بروز مشكلات ، كار را نيمه تمام رها ميسازند، در حقيقت از ترس شكست و ناكامي ، با انجام ندادن كار مثبت، عملا شكست را قبول دارند و در گرداب افكار حقير و كوچك خود ، مي چرخند و دور ميزنند!ترس از طرد شدن : جاي شگفتي است كه گروه كثيري از انسانها ، از ترس طرد شدن از طرف دوستان و آشنايان، از موقعيت ها و پيروزي هايي كه در انتظارشان است، چشم مي پوشند. و بدون اطلاع از نتايج و عوارض آن ، سعي ميكنند، هر طور و به هر قيمتي كه شده مورد تاييد اطرافيان خود باشند. اصولا كساني كه از اعتماد به نفس كافي برخوردار نبوده و خود را باور نداشته باشند، رضايت خويش را در تاييد اطرافيان جستجو ميكنند. برعكس، افرادي كه از اعتماد به نفس بالايي برخوردار بوده و خود را باور داشته باشند، و احساس كنند كه داراي پيام و رسالتي هستند، انرژي خود را براي رسيدن پيام خود بكار ميبرند. و از طرد و رانده شدن از طرف ديگران هم باكي ندارند.
ترس از تغيير :
اصولا عادتها ، زندگي كردن را براي انسانها سهل و آسان ميسازد، چرا كه براي هر كار كوچك و بزرگ تكراري ، لازم نيست فكر كرده و انرژي زيادي مصرف شود. ولي وقتي با يك يا چند مورد و پديده تازه مواجه شويم كه با باورهايمان متفاوت باشند و يا اگر بخواهيم در خود و يا ديگري تغييراتي صورت پذيرد، در ابتدا و به طور طبيعي همه در مقابل تغييرات مقاومت ميكنند، چون تغيير ، دردناك و مشكل تر از عدم تغيير است و اگر انگيزه تغيير قوي باشد ، عده اي با گفتگو ، بحث و استدلال با خود و ديگران و با تكرار فلان عمل و يا تكرار آن در ذهن، دست از مقاومت برداشته و تغيير را مي پذيرند، دلي گروهي ديگر ، با داشتن ذهني بسته ، از اينكه در باورهايشان و در نتيجه، در تفكرات، در عادات و … در رفتارشان تغييرات بدهند، به شدت ميترسند و در برابر هر گونه تغيير هم به شدت مقاومت مي كنند.
با توجه به اينكه ، ترس بازدارنده بوده و مانع از هر حركت و انديشه نو ميگردد ، لذا براي دستيابي به اهداف خويش و موفق شدن در امور جاري زندگي ، لازم است علل بيماري ترس كه اكثرا به دوران كودكي برميگردد، توسط متخصصين امر ريشه يابي گردد. با توجه به اينكه ميل به دانستن و عشق به آموختن نيازي است مقدس، لذا وقتي ترس ، بر اركان تصميم گيري هاي شخص حاكم گردد ديگر ميل و اشتياق به يادگيري به تدريج به تحليل رفته و به حداقل ممكن ميرسد، كه خود نشان آن است كه شخص مشكل دارد و ميبايست به رفع بيماري خود اقدام نمايد.
نبود آموزشهاي لازم جهت انتخاب آگاهانه؛ به ويژه عدم آگاهي از اثرات و نتايج فوق العاده اي كه از انتخاب و گزينش اهداف شفاف و صحيح بدست مي آيد و زندگي انسان را دگرگون ميسازد. به طور كلي ، اگر بخواهيم در نحوه تلقي احساسات و عواطفمان ( از جمله ترس ) تغييراتي بدهيم ، اين عمل از طريق آموزش امكانپذير ميباشد.

